... آرشیو مطالب پست الکترونیک لینک rss عناوین مطالب وبلاگ بیداران
صفحه نخست
هردو بر این باورند
که حسی ناگهانی آنها را به هم پیوند داده
چنین اطمینانی زیباست
اما تردید زیباتر است
چون قبلا همدیگر را نمی شناختند
گمان می بردند هرگز چیزی میان آنها نبوده
اما نظر خیابان ها، پله ها و راهروهایی
که آن دو می توانسته اند سال ها پیش
انجا از کنار هم گذشته باشند، در این باره چیست؟
دوست داشتم از آنها بپرسم
آیا به یاد نمی آورند
شاید درون دری چرخان زمانی روبروی هم؟
یک ببخشید در ازدحام مردم؟
یک صدای اشتباه گرفته اید در گوشی تلفن؟
ولی پاسخشان را می دانم
نه، چیزی به یاد نمی آورند
بسیار شگفت زده می شدند
اگر می دانستند، که دیگر مدت هاست
بازیچه ای در دست اتفاق بوده اند
هنوز کاملا آماده نشده
که برای آنها تبدیل به سرنوشتی شود
آنها را به هم نزدیک می کرد
دور می کرد
جلوی راهشان را می گرفت
و خنده ی شیطانی اش را فرو می خورد و کنار می جهید
علائم و نشانه هایی بوده
هر چند ناخوانا
شاید سه سال پیش
یا سه شنبه ی گذشته
برگ درختی از شانه ی یکیشان
به شانه ی دیگری پرواز کرده؟
چیزی بوده که یکی آن را گم کرده
دیگری آن را یافته و برداشته
از کجا معلوم توپی در بوته های کودکی نبوده باشد؟
دستگیره ها و زنگ درهایی بوده
که یکیشان لمس کرده و در فاصله ای کوتاه آن دیگری
چمدان هایی کنار هم در انبار
شاید یک شب هر دو یک خواب را دیده باشند
که بلافاصله بعد از بیدار شدن محو شده
بالاخره هر آغازی
فقط ادامه ای ست
و کتاب حوادث
همیشه از نیمه ی آن باز می شود
از : ویسلاوا شیمبوریسکا
ترجمه از : مارک اسموژنسکی
.:: Weblog Theme By : wWw.Theme-Designer.Com ::.