... آرشیو مطالب پست الکترونیک لینک rss عناوین مطالب وبلاگ بیداران
صفحه نخست
آرزو می کنم تا در متروکه ترین صومعه ی دنیا ،
رو در روی معبد مقدس ،
به گیسوهای عروس پیر سوگند یاد کنم
که چند روز پیش در یکی از خیابان های شهر
در ایستگاه اتوبوس ،
یا روی یک صندلی سیاه ،
یا در سالن یک نمایش ،
یا در بازار کتاب ،
یک ستاره را دیدم
که لباس ِ زرد زنبورها را پوشیده بود !
چه می خواهم بگویم ؟
می خواهم بگویم ،
رنگ ها قادرند خواب را در چشمان ِ خواب ما بشکنند !
کدام رنگ ؟
رنگِ زرد ِ لباس ِ زنبورها که آن ستاره پوشیده بود !
باورش مشکل است !
ولی باور کن که من با آن ستاره
درباره ی باد و درختان ِ زیتون ،
دریا و سفر های دور دنیا ،
چتر و باران ها و زیبایی ِ رویایی چشم ها صحبت کردیم !
می بینی ؟
می بینی سلام گفتن به کسی که سلام را می فهمد ،
چقدر مشکل است !
از : حسین پناهی
.:: Weblog Theme By : wWw.Theme-Designer.Com ::.