... آرشیو مطالب پست الکترونیک لینک rss عناوین مطالب وبلاگ بیداران
صفحه نخست
چقدر شبیه مادرم شده ام
چرا نمی شناسی ام ؟!
چرا نمی شناسمت ؟
می دانم که مرا نمی شنوی
و من اینرا از سیبی که از دستت افتاد ؛ فهمیدم
دیگر به غربت چشمهایت خو کرده ام و
به دردهای باد کرده ی روحم که از قاب تنم بیرون زده اند
با توام بی حضور تو
بی منی با حضور من
می بینی تا کجا به انتحار وفادار ماندم تا دل نازک پروانه نشکند
همه ی سهم من از خود دلی بود که به تو دادم
و هر شب بغض گلویت را در تابوت سیاهی که برایم ساخته بودی گریستم
و تو هرگز ندانستی که زخم هایت ، زخم های مکررم بودند
نخ های آبی ام تمام شده اند و گل های بُقچه چهل تیکه دلم ناتمام مانده اند .
باید پیش از بند آمدن باران بمیرم !
از : حسین پناهی
.:: Weblog Theme By : wWw.Theme-Designer.Com ::.