... آرشیو مطالب پست الکترونیک لینک rss عناوین مطالب وبلاگ بیداران
صفحه نخست
روحم و روی ابر می خوابم خستهام ، توی قبر میخوابم! بوسهات مانده روی بازویممادرم گریه میکند رویمتوی یک قبر تنگ و بنبستممثل یک مرده در خودم هستم! روح من داغ و نیمهجان ماندهچشمهایم به آسمان مانده حالت گیجی بدی دارماستخواندرد ممتدی دارمبوی باران گرفته پیرهنممزهی سنگ میدهد دهنم!زنگ تو از صدام افتادهروحم از پشت بام افتاده خاک میریزد از نفسهایمدو ? سه ساعت شده که اینجایم نور افتاده بر سر و رویمیک فرشته نشسته پهلویم عطر بالش یواش میآیدبوی سیب از صداش میآید نفسش توی قبر ، پخش و پلاستشکل رویای مادرم، حوّاست! شکل یک سیب سرخ، در سبد استاسم و فامیل مرده را بلد است ساکن برج سوم ماه استبالهایش بلند و کوتاه است مثل یک ماه ، توی بافهی نورمایهی دلخوشی اهل قبور! رو به رویم نشسته با خنده«قطعه تون و ردیفتون، چنده؟» *-قبر من یک چراغ کم داردقبر پایین، کرایه هم دارد؟ من کمی آفتاب میخواهمهفتهای یک کتاب میخواهم نه! نریزید! آب لازم نیستسنگ قبر و گلاب لازم نیست یک فضای سپید میخواهمسیم کارت جدید میخواهم کنج این قبر شکل کافه شود«حافظ سایه» هم اضافه شود! اولین پنجشنبهی هر ماهمثنویخوانی است با ارواح! حق تفسیر مال مولاناستروح او پنجشنبهها اینجاست! شمس یک گوشه تلخ میخنددمثنوی را نخوانده، میبندد آشناها کنار هم هستنداین طرف بچههای بم هستند چه بهشت و جهنمی داریمروزها توی قبر بیکاریم! این طرفها غریبی و غم نیستدور و بر روح آشنا کم نیست میرسد حافظ از سرازیریبا سیه چشم ناز کشمیری * حیف شد! زندهای و من تنهامسالهایی که بعد تو اینجام لطفاً این روزها به لطف خدایک تصادف بکن! بمیر و بیا!
محمدکاظم کاظمی
.:: Weblog Theme By : wWw.Theme-Designer.Com ::.