... آرشیو مطالب پست الکترونیک لینک rss عناوین مطالب وبلاگ بیداران
صفحه نخست
عطر مرموز گیاهی بودم
چو بر آنجا گذرت میافتاد
بسرا ای تو لب میسودم
کاش چون نای شبان می خواندم
بنو ای دل دیوانه تو
خفته بر هودج مواج نسیم
میگذشتم ز در خانه تو
کاش چون رتو خورشید بهار
سخر از نجره میتابیدم
از س رده لرزان حریر
رنگ چشمان ترا میدیدم
کاش در بزم فروزنده تو
خنده جام شرابی بودم
کاش در نیمه شبی در آلود
سستی و مستی خوابی بودم
کاش چون آیینه روشن میشد
دلم از نقش تو و خنده تو
صبحگاهان بته تنم میلغزید
گرمی دست نوازنده تو
کاش چون برگ خزان رقص مرا
نیمه شب ماه تماشا میکرد
در دل باغچه خانه تو
شور من ... ولوله بر پا میکرد
کاش چون یا تو دل انگیز زنی
میخزیدم به دل پرتشویش
ناگهان چشم توپرا میدیدم
خیزه بر جلوه زیبائی خویش
کاش در بستر تنهائی تو
پیکرم شمع گنه میافرختم
ریشه زهد تو و حسرت من
زین گنه کاری شیرین میسوخت
کاش از شاخه سر سبز حیات
گل اندوه مرا میچیدی
کاش در شعز من ای مایه عمر
شعله راز مرا میدیدی
.:: Weblog Theme By : wWw.Theme-Designer.Com ::.