پيام
+
من نمي دانم چرا طاووس من اين را نمي داند ؟
که من ِ بيچاره هم در سينه دل دارم .
که دل ِ من هم دل است آخر ؟
سنگ و آهن نيست .
او چرا اين قدر از من غافل است آخر ؟
آه ، آه اي کاش
گاهگاهي بچه را نيز مي آورد.
کاشکي ... امّا ... رها کن ، هيچ »
و رها مي کرد .
او رها مي کرد حرفش را .
حرف ِ بيدادي که از آن بود دايم داد و فريادش .
و نمي بُرد و نمي شد بُرد از يادش.
دكتررحمت سخني Dr.Rah
90/1/2
امين ماني
عشق مهدي اخوان ثالث ديگه
امين ماني
دست بر دار از اين در وطن خويش غريب
قاصد تجربه هاي همه تلخ
با دلم مي گويد
که دروغي تو ، دروغ
که فريبي تو ، فريب !